به گزارش مشرق، بهدنبال اعلام نامزدی یکی از چهرههای انقلابی نظام در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، موجی از تخریبها علیه وی و نظام اسلامی آغاز شده است.
رسانههای خارجی به همراه برخی پادوهای داخلی آنها، با طرح برخی پروندهها و عملکرد گذشته نظام، قصد تخریب نظام و خدشهدار کردن شخصیتهای انقلابی را دارند. درواقع، ضدانقلاب با تصور وجود دوگانگی در مسیر نظام و مردم، میکوشد با برجستهکردن سوابق انقلابی شخصیتهای معتمد و انقلابی، وجههی آنها را نزد افکارعمومی داخل کشور تخریب کند.
تلاش گسترده جریانهای ضد نظام در خارج از کشور و در فضای مجازی برای تطهیر منافقین در جریان انتخابات و محور قرار دادن اعدام منافقین در سال ۱۳۶۷ بهجای رقابت بر سر حل مشکلات اولویتدار مردم که قطعا رکود اقتصادی و مسأله معیشت است، در اینراستا قابل تفسیر است. بنابراین لازم است جریانات داخلی هوشیاری خود را حفظ کرده و در دام آن نیفتند و به آن دامن نزنند. شاید بتوان یکی از دلایل مطرح شدن «اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال» بهعنوان شعار سال ۹۶ را تلاشی برای جهت دادن صحیح به رقابتهای انتخاباتی و محتوایی برای دوقطبیها دانست.
با مطرح شدن نام یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری، موجی رسانهای از خارج مرزها و بهمنظور تخریب ایشان به بهانه نقش داشتن وی در اعدامهای منافقین در سال ۶۷ به راه افتاده است.
در این میان، فعالیت شبکههای فارسیزبان خارجنشین با نزدیکی به انتخابات ریاست جمهوری برای تأثیرگذاری بر این رویداد مهم آغاز شده است. در این میان بی.بی.سی فارسی شاید بهعنوان مهمترین رسانه فارسیزبان خارج از کشور و رسانهای که خطوط اصلی را برای شبکههای فارسیزبان خارجنشین مشخص میکند، بخش قابل توجهی از توانش را برای ورود و تأثیرگذاری بر مسأله انتخابات و سوءاستفاده و بهرهبرداری از شکافهای احتمالی بهکار بسته است.
نگاهی به صفحه ویژه انتخابات در سایت بی.بی.سی فارسی و حجم انبوه برنامهسازی در شبکه تلویزیونی این کانال انگلیسی نشان از دورخیز و برنامهریزی کلان آن برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در ایران دارد.
بررسی مطالب بی.بی.سی فارسی در روزهای اخیر نشان از حجم انبوه تهاجم آن به یکی از نامزدهای احتمالی این دوره است. ظاهر رفتار بی.بی.سی در رابطه با آقای رئیسی نشان میدهد که قصد این شبکه تخریب این نامزد در این دوره از انتخابات است، اما چیزی که در عمق مطالب بی.بی.سی فارسی مشاهده میشود، نشان از تخریب چهره حاکمیت و اصل نظام، سلامت انتخابات و حتی زمینهسازی برای ایجاد تشنج و آشوب در انتخابات اخیر است.
یکی از نمونههای این رفتار بی.بی.سی را میتوان در برنامه اخیر «صفحه دو» این شبکه مشاهده کرد که البته در دیگر مطالب درجشده در سایت این شبکه نیز بهخوبی قابل مشاهده است. در این برنامه که نمونهای از رویکرد کلی بی.بی.سی در انتخابات اخیر ایران را نشان میداد، مجموعاً چهار کارشناس بهصورت حضوری و ویدئوکنفرانسی حضور داشتند و پیرو کاندیداتوری حجتالاسلام رئیسی اظهار نظر میکردند. در این برنامه هرچند ظاهر نظرات متفاوت بوده و اختلافاتی در نوع نگاه و تحلیلها به چشم میخورد، اما مطابق با همان روش و صحنهگردانی بی.بی.سی فارسی این اختلافات فقط در ظاهر ماجرا بوده و آنچه بهعنوان خروجی برنامه مطرح شد چند محور کلی علیه نظام و انتخابات اخیر ایران را مطرح میکرد؛ این محورها هر کدام به اشکال مختلف سرفصل این روزهای مطالب بی.بی.سی را تشکیل میدهند.
* دوقطبی کردن فضای انتخابات
یکی از اهداف بی.بی.سی که برگرفته از همان سیاست مشهور و قدیمی اختلافافکنی انگلیس است، تلاش برای ایجاد دوقطبی در انتخابات پیش روست. مسأله پرهیز از ایجاد فضای دوقطبی که قبلاً دربیانات رهبر انقلاب به یکی از نامزدهای احتمالی مطرح شده بود، دقیقاً بخش مهمی از هدفگذاری بی.بی.سی برای تأثیرگذاری در انتخابات دوازدهم را تشکیل میدهد.
بهعنوان مثال علی مزروعی یک از کارشناسان این برنامه کل تعریفش از انتخابات پیش رو در ایران را به دو جبهه که آنچه آنرا تندروها مینامید این بود که همه مخالفان برجام را باید در یکسو و همه موافقان آنرا در سوی دیگر میدان قرار داد و با تشکیل یک دو قطبی عمیق به استقبال انتخابات رفت.
همانطور که گفته شد در این پروسه سعی میشود یکی از کاندیداهای مطرح بهعنوان نماینده جریان تندرو معرفی شده و تمام سعی بی.بی.سی برای اتصال آن به حاکمیت نظام و آنچه کارشناسان بی.بی.سی کانونهای قدرت مینامند، متمرکز شود و در سوی دیگر میدان نیز سعی دارد با جداسازی مردم از حاکمیت، صفبندی ایدهآل خود را میان مردم و نظام ایجاد نماید.
بی.بی.سی بهدنبال جا انداختن این مفهوم است که دوقطبی به نفع مردم بوده و نتیجه انتخابات را واقعیتر میکند! درواقع آنچه بی.بی.سی سعی در دستیابی به آن دارد، ایجاد یک فضای پرآشوب و ملتهب در جریان انتخابات پیش روست که بعداً از لابهلای شکافها و درگیریها و منازعات آن برای ضربه به نظام استفاده کند و این هدف را از طریق تبلیغ فضای دو قطبی دنبال میکند.
رصد سایت و شبکه بی.بی.سی فارسی نشان میدهد که همانند سال ۸۸ میزان تمرکز تولیدات خود را بر روی انتخابات ریاست جمهوری گذاشته تا بتواند مانند سال ۸۸ به ایجاد یک فضای دو قطبی «مردم - حاکمیت» کمک کند تا شکاف زیادی میان مردم و نظام صورت پذیرد. بهترین سناریو برای بی.بی.سی ایجاد آشوبهایی مانند فتنه سال ۸۸ است و در کمترین حالت ممکن یعنی سناریوی موفقیت حداقلی، بتواند از میزان اعتماد و علاقه مردم به نظام بکاهد که خروجی آن کاهش مشارکت مردم در انتخابات و کم شدن مشروعیت نظام خواهد بود.
اکنون رسانههای کشور و بهویژه نامزدهای احتمالی ریاست جمهور نیز وظیفه سنگینی بر دوش دارند تا فارغ از جهتهای حزبی و سیاسی، به درستی برای مردم شرایط و مصلحت کشور را تبیین کنند تا استراتژی ایجاد فضای دو قطبی در انتخابات شکست بخورد.
* مروری برخیانتها و جنایتهای منافقین
سازمان مجاهدین خلق با استراتژی مبارزه مسلحانه در شهریور ۱۳۴۴ بهوسیله محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان برای براندازی رژیم شاهنشاهی بنیانگذاری شد. این سازمان با توجه به ضعف اعتقادی و البته نفوذ ساواک، بهتدریج به مارکسیسم متمایل شد و در سال ۵۴ بهطور رسمی ایدئولوژی خود را مارکسیستی اعلام کرد.
در ۲۷ خرداد ۱۳۶۰، مجلس شورای اسلامی بهدلیل بیکفایتی و اقدامات غیرقانونی بنیصدر و ناتوانی در اداره امور کشور، دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی وی را تصویب کرد. یک روز بعد در ۲۸ خرداد۱۳۶۰، منافقین اطلاعیه سیاسی نظامی شماره ۲۵ خود را صادر کردند. در واقع این اطلاعیه اعلام آغاز مشی مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی و به تعبیر حسین رفیعی عضو جدا شده سازمان؛ «اعلامیه جنگ تمامعیار با جمهوری اسلامی بود» و از همان ابتدا با ترور و کشتار مردم بیگناهی آغاز شد که منافقین مدعی حمایت از آنها بودند.
در واقع از همان مقطعی که سازمان احساس کرد فاقد پشتوانه مردمی و به تبع آن قانونی برای کسب قدرت از مجاری منطقی و قانونی آن (انتخابات) است، به ایجاد زمینه برای تصاحب مسلحانهی قدرت پرداخت.
عصر روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس به تصویب رسید. در همان لحظات اعضا و هواداران سازمان در تهران و چند شهر دیگر دست به شورش مسلحانه و ایجاد خشونت در خیابانها زدند. به گزارش خبرگزاری رویتر تعدادشان در تهران ۳ هزار نفر بود و تعدادی اتوبوس، اتومبیل و موتورسیکلت متعلق به مردم عادی را که در خیابانها پارک شده بود، به آتش کشیدند و دهها تن از مردم کشته و زخمی شدند. درگیریهای پراکنده مسلحانه و اقدام به بمبگذاری و زمینهسازی برای ترورهای گسترده توسط سازمان از فردای سی خرداد رسما آغاز شد.
اقدامات ضد بشری و تروریستی که با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش کشیدن وسایل نقلیه عمومی، ضرب و شتم مردم بیدفاع و ترورهای کور، علیه نظام اسلامی ادامه مییابد.
اولین ضربه هولناک منافقین در ششم تیر ۱۳۶۰ با انفجار یک بمب در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آیتالله خامنهای و سپس در هفتم تیر همان سال با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسؤولان تراز اول کشور ازجمله آیتالله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور وارد میشود.
چرخهای کور که دو ماه بعد با انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت رئیسجمهور رجایی و نخستوزیر باهنر کامل میشود. ترور شهید دکتر آیت، انفجار دفتر دادستانی، به شهادت رساندن آیتالله قدوسی، شهدای محراب و تعداد زیادی از مردم عادی از مهمترین خسارتهایی بود که منافقین بر نظام نوپای جمهوری اسلامی وارد آوردند.
منافقین با تشکیل خانههای تیمی، در کنار فسادی لجامگسیخته، علاوه بر طراحی نقشه ترور و بمبگذاری، نقشه شوم ربودن، مثله کردن و زنده به گور کردن مردم انقلابی را نیز در دستور قرار میدهند.
پس از کشف تعدادی از خانههای تیمی، مرکزیت منافقین که براین گمان بود بدون نفوذ عناصر وابسته به حکومت درمیان اعضا و هواداران سازمان، امکان دستگیریهای پیدرپی و کشف خانههای تیمی در تهران و شهرستانها وجود ندارد، مقرر کرد تا عناصر مشکوک ربوده شوند و در خانههای تیمی مورد شکنجه قرار بگیرند. شهید محسن میرجلیلی، شاهرخ طهماسبی و طالب طاهری ۳ تن از اعضای کمیته انقلاب به همراه یک کفاش محلی ازجمله افرادی هستند که پس از ربوده شدن به دست منافقین و تحمل سختترین شکنجهها در این خانههای تیمی، زنده زنده دفن میشوند.
مهران اصدقی، عضو سازمان منافقین و فرمانده نظامی سازمان در تهران، طی اعترافاتی نحوه شکنجه را توضیحدهد؛ شکنجهگران هم پوست صورت پاسدارها را میکنند و هم آنها را میسوزانند. جنایاتی که پس از افشا شدن با راهپیمایی گسترده مردم روبهرو میشود، مردم خواهان دستگیری و مجازات عاملین میشوند.
منافقین در نظر مردم ایران منفورترین مجرمینی هستند که هیچگاه جنایات جانیان مشهور تاریخ معاصر ایران به آنان نمیرسد. قابل توجه آنکه در برابر همه فجایعی که اتفاق افتاد، آمریکا و دول اروپایی و سازمانهای بینالمللی نه تنها سکوت کردند بلکه به تروریستها پناه و امکان ادامه حیات دادند.
طی دو سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ تعداد ۳۶۶ مورد ترور مردم عادی در استان تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین انجام شد. ۵۳ درصد از این افراد کارمند نهادهای دولتی بودند که ۳۶ درصد آنها شاغل در سپاه، ارتش، بسیجی و شهربانی بودند. بنابراین بقیه ۶۴ درصد ترورشدگان، مردم عادی کوچه و بازار بودند که تنها جرم آنها داشتن ظاهری حزباللهی یا قرار گرفتن در تیررس تیمهای ترور منافقین بوده است.
* همکاری منافقین با رژیم بعث و صدام
خیانت و ترور دو روی سکه و وجه شاخص گروهک تروریستی منافقین است و همواره با تاریخ این گروهگ پیوند خورده و عامل اصلی نفرت مردم از این فرقه میباشد. مسعود رجوی که در اسناد تاریخی ارتباطهای مشکوک او با ساواک نیز موجود است، خود را به راس سازمان میرساند و در مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ تحمیلی رویه سازمان را به سمت رژیم بعث و آمریکا تغییر میدهد. با پیروزی انقلاب و حتی قبلتر از آن سازمان ارتباطهایی را با رژیم بعث عراق برقرار مینماید.
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، منافقین نهادی را با عنوان جنبش ملی مجاهدین ایجاد میکنند و ساختمان بزرگ و مجهزی را که متعلق به بنیاد پهلوی بود را اشغال میکند. این ساختمان دیوار به دیوار سفارت عراق است. این همسایگی باعث شد، ارتباطات مشکوک سازمان و عوامل سفارت لو نرود.
یکی از عوامل ارتباطی سازمان با رژیم بعث یک فرد عراقی به نام فاضل البصام است که در بین منافقین به فاضل مصلحتی معروف است. این فرد عامل بسیاری از دیدارهای رجوی با رژیم بعث و دستگاههای اطلاعاتی عراق است. او از سال ۵۷ در کنار رجوی است. اواخر سال ۵۹ رجوی سفری مخفیانه به فرانسه دارد. این سفر که هماهنگکننده آن بنیصدر است، یک ماه به طول میانجامد. سپس در اردیبهشت سال ۶۰، رجوی در نشست سران منافقین، چرخش سازمان را در قالب خط مبارزه تا سرنگونی نظام اعلام میکند.
تعدادی از منافقین به کردستان عراق میروند، تعدادی به فرانسه و افرادی هم برای خرابکاری مخفیانه در قالب خانههای تیمی در ایران میمانند. همزمان با این اتفاقات و با آغاز جنگ تحمیلی گرچه منافقین ارتباطهای مخفیانه خود را با عراقیها شدت بخشیدهاند اما بیانیهای مبنی بر آمادگی برای دفاع از کشور با قید یک شرط اعلام میکنند. شرط منافقین، حضور در جبههها با هویت سازمانی مستقل است. دریافت سلاح و تجهیزات وحضور خودمختاری، درخواستهای مشکوکی بود که اقدامات منافقین در جبههها و همچنین همکاریهای منافقین با سازمانهای اطلاعاتی عراق علت آنرا اثبات نمود. حرکات مشکوک منافقین در جبهه توسط ارتش و سپاه گوشزد میشود.
دیماه سال ۶۱ مسعود رجوی با طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق دیدار میکند تا مقدمات حضور علنی منافقین در عراق فراهم شود. یکی از مهمترین خیانتهای منافقین از آغاز جنگ تحمیلی، همکاری اطلاعاتی و دادن اطلاعات سری کشور به رژیم بعث عراق است. در واقع منافقین گمان میکردند که عراق کار انقلاب را یکسره میکند لذا خود را نزد رژیم بعث بهعنوان یک گروه سراسری معرفی نموده بودند تا در قدرت آینده ایران حرف اول را بزنند. اما بعثیها هرگز این ادعا را باور نداشتند بلکه استراتژی بعثیها از پذیرش منافقین علم کردن آنان در مقابل مجلس اعلای شیعیان بود که بهعنوان حامی ایران در عراق بهشمار میآمد.
سرلشگر وفیق السامرایی یکی از فرماندهان اطلاعات رژیم صدام میگوید: صدام در دادن اعتبار برای فعالیتهای اطلاعاتی به هیچ مرزی اعتقاد نداشت. بههمیندلیل ماهانه بین ۹ تا ۱۰ میلیون دلار علاوه بر تجهیزات به مسعود رجوی میداد.
سال ۶۵ منافقین بهصورت علنی جایگاه خود را در عراق اعلام میکند. مسعود جابانی عضو سابق سازمان، همکاری متقابل رژیم بعث عراق و مجاهدین را اینگونه بیان میکند: «کشور عراق زمین و تدارکات و تجهیزات نظامی و لجستیکی مجاهدین را تأمین میکرد و در مقابل مجاهدین اطلاعات جبههها و تحرکات نظامی ایران و شنود بیسیم را به دولت عراق انتقال میداد. این عراق بود که سازمان را درخدمت خود گرفته بود.»
محمدحسین سبحانی میگوید: «استخبارات عراق از طریق مهدی ابریشمچی، پرسشهای اطلاعاتی مورد نیاز ارتش عراق را در مورد شناسایی محل پلها، تاسیسات آب و برق و... را به رجوی میداد تا سازمان پاسخهای آنرا تحویل دهد.»
تا سال ۶۵ خیانتهای منافقین شامل ایجاد جنگ شهری، ترور مسؤولین، نظامیان و حتی مردم عادی، تخلیه تلفنی، جاسوسی و جمع آوری اطلاعات بود. ۲۹ خرداد ۶۶ یعنی یک سال پس از استقرار کامل در عراق، پیام رجوی مبنی بر تأسیس ارتش آزادیبخش ملی منتشر شد. نظامیان این ارتش از دوهزار نفر تجاوز نکرد و تنها در عملیات مرصاد بود که با فراخوان و هزینههای هنگفت و کمک رژیم بعث، منافقین توانستند تعداد را به ۶ هزار نفر برسانند.
این ارتش به ابزاری در دست عراق تبدیل شد تا از سازمان برای حملات ایذایی و کوچک استفاده کند. منافقین در این دوره با حمله به یک پایگاه کوچک از رزمندگان با تبلیغات سعی در بزرگنمایی این عملیاتها را داشت.
در فروردین سال ۶۷ عراق غافلگیرانه فاو را که ۲ سال و سه ماه در اختیار ایران بود، با بهکارگیری سلاح شیمیایی پس گرفت. بعدها روشن شد که اطلاعات گردآوریشده توسط منافقین در این عملیات برای عراقیها بسیار حائز اهمیت بوده است. علاوه بر این در همان دوران منافقین یک عملیات ایذائی برای فریب رزمندگان ایرانی به نام آفتاب در غرب شوش انجام دادند.
یکی دیگر از خیانتهای منافقین در روزهای پایانی خرداد ۶۷ اتفاق افتاد که منافقین به کمک ارتش عراق به مهران و دهلران حمله کردند. در این نبرد که منافقین نام چلچراغ را برای آن انتخاب کرده بودند، موفق میشوند وارد مهران شوند. البته سازمان پس از سه روز بهطور کامل منطقه را ترک میکند و به عراق برمیگردد.
در تیرماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی ایران رسما قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت در حالی که از بدو تصویب این قطعنامه در ۳۰ تیر ۱۳۶۶، ایران آنرا رد نکرده بود و برای تأمین اهداف خود، از طریق مذاکره با دبیرکل سازمان ملل، برای پذیرش قطعنامه شروطی را طی نموده بود و در واقع عملا آنرا بهصورت مشروط پذیرفته بود.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیاتهای مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک میکشید.
در ۳۰ خرداد ۱۳۶۷ نماینده کنگره و ۱۴ سناتور آمریکایی طی نامهای به جرج شولتز وزیر خارجه وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند، و در همین راستا حمایت از سازمان منافقین مستقر در عراق را اکیدا توصیه کرده بودند.
مروین دایملی نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه ۶ تیر ماه ۶۷ در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد، اظهار داشت: نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بهزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت. سازمان نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیه کادرهای سازمان پخش کرد.
سازمان برای فرار از وضعیت بهوجودآمده ناشی از پذیرش قطعنامه توسط ایران، مجبور شد دست به حمله بزند تا به قول رجوی از سوخت رفتن نیروها جلوگیری نماید. او فرصت نیافت تا سازماندهی چندان منسجم و یکنواختی را بین نیروهایش ایجاد کند و مجبور شد در طی مدت زمان اندکی طرح حمله به ایران و فتح تهران و سقوط جمهوری اسلامی ایران را طراحی کند. این طرح و برنامه مدون پیش از آنکه شکل یک اتخاذ استراتژی نظامی داشته باشد، به طنز شبیه بود، این طنز مصرح را میتوان چنین تشریح کرد که شخصی میپندارد حکومتی که یک ارتش تا بن دندان مسلح با انواع و اقسام حمایتهای همهجانبه و سازماندهی نظامی عالی نتوانست آنرا در طول هشت سال از پای درآورد، میتواند با یک ارتش بدون سازمان و غیر نهادینه شده در طول چند روز سرنگون کند.
نقطه اتکا تئوریک مسعود رجوی، حمایتهای مردمی بود، اما غافل از اینکه مردم، تصور مطلوبی از وی و نیروهایش نداشته و کمترین اعتماد ممکن نسبت به آنها در لایههای فکری و تجربی ملت ایران وجود نداشت. غفلت رجوی و تئوریسینهای نظامی وی از وضعیت فکری سیاسی داخلی ایران را میتوان علت اصلی شکست سازمان منافقین در عملیات مرصاد محسوب کرد.
* جنایت منافقین در عملیات انفال در کردستان عراق
در جریان عملیاتی که به عملیات انفال کردها مشهور است، از فوریه تا سپتامبر ۱۹۸۸ که در استانهای کرکوک، دیاله، نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از سه هزار روستا نابود و بیش از ۱۸۲ هزار جمعیت بیدفاع از سوی ارتش و ماموران امنیتی عراق به قتل رسیدند و شهرهای حلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماووت به تمامی ویران و از سکنه خالی شدند.
اتفاقی که بهعنوان نسلکشی در بسیاری از کشورهای جهان پذیرفته شده و علیه آن قطعنامه صادر شد. تعدادی از جداشدگان گروهک منافقین، در نامهای این عملیات را تشریح کردند و نوشتند: «بزرگترین اتحاد عمل مجاهدین خلق با دیکتاتور وقت یعنی صدام حسین در عملیات کردکشی شکل گرفت که سازمان مجاهدین آنرا مروارید نامید.
دیکتاتور وقت عراق که در داخل کشورش به سرکوب قومها و اقلیتهای عراقی، بهطور خاص کردها پرداخته بود، در همین حال به کویت هم حمله کرد که با مقابله آمریکا مواجه شد، در این هنگام کردهای عراقی در شمال عراق که سالیان سال برای آزادی و دمکراسی جنگیده بودند، فرصت را مغتنم شمردند که به دیکتاتوری یکی از دیکتاتورهای زمان پایان دهند و دیکتاتور وقت که بهشدت نگران از دست دادن کنترلش بود، مجبور به فرستادن نیروهای زیادی برای پاکسازی کردها به شمال عراق شد و مجاهدین همانطوری که همیشه سردستهشان بهوضوح میگفت که ادامه حیات خودشان را در ادامه حیات دیکتاتور عراق میدیدند، به دست و پا افتاده و به صدام وعده دادند که کردها را به مجاهدین بسپارد و او به جنگ کویت بپردازد و خودش را درگیر پاکسازی کردها نکند.
بلافاصله مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو فرمان حمله به کردها را صادر کردند و حتی در فیلمهایی که هنوز در داخل خود سازمان موجود است، مریم قجرعضدانلو فرمان داد تا کردها را با تانکها زیرگرفته و از هدردادن گلوله جلوگیری شود. درفیلمهایی که بعد خود سازمان آنها را از بین برد، کردهایی را نشان میداد که با لباسهای کردی در زیر تانکهای مجاهدین له شده بودند، دختران جوان و کودکانی که بر اثر اصابت گلوله نقش زمین شده بودند.»
* پروژه تطهیر منافقین توسط چه کسانی کلید خورده است؟ !
نکته مهم در این میان این است که کسانیکه امروز، اعدام منافقین را مستمسک خود برای تخریب نظام و شخصیتهای انقلابی قرار دادهاند، هنوز هم قادر به مشاهده جنایتهای مختلف منافقین در حق مردم ایران و عراق و حتی اعضای خود این سازمان نیستند که چگونه هزاران انسان بیگناه را به خاکوخون کشیدند و هنوز هم دست از توطئهگری علیه ملت ایران برنداشتهاند.
ترور دانشمندان هستهای، همکاری با سازمان جاسوسی آمریکا و اسرائیل، کمک به داعش در عراق و سوریه و... نمونههایی از این دشمنیهاست. درواقع، اینان غافل از ایناند که ملت ایران دشمنیها و جنایات منافقن و طرفداران آنرا فراموش نکرده است.
کسانیکه امروز اعدام منافقین را بهانهای برای هجمه علیه نظام کردهاند، از این نکته غافلاند که چنانچه نسبت به اقدامات و توطئههای تروریستهایی مانند منافقین غافل باشیم، سرنوشت کشور ما همانند سوریه و عراق خواهد بود. به بیان بهتر، باتوجه به شرایط موجود منطقه، دقیقتر میتوانیم اهمیت اقدامات دقیق و حسابشده مسؤولان وقت نظام در برخورد با منافقین را درک کنیم.
نامزدهایی که سوابق درخشانی در انقلابیگری دارند، نه تنها نبایست بهواسطه این سابقه درخشان مورد سرزنش قرار گیرند، بلکه اتفاقاً بهدلیل دارا بودن همین سوابق میبایست مورد تمجید و تشویق نیز قرار بگیرند. درواقع کاندیداهای انقلابی که در شرایط دشوار و فتنهگون آن زمان، حاضر به دفاع از امنیت مردم و نظام و برخورد با محاربین و متجاوزین به حریم امن کشور و نظام شدهاند، بهنوعی تعهد و پایبندی خود به اصول و راه امام(ره) و انقلاب را نشان دادهاند و در شرایط کنونی، برعکس ادعا و تمایل دشمنان، کشور به اینگونه شخصیتهایی نیاز دارد که در مقابل دشمن، سخت و در مقابل دوستان، اهل مدارا و عطوفت باشند.
نکته پایانی اینکه، به لطف خداوند، مسیر ملت و نظام همانند گذشته واحد بوده و تا همیشه واحد خواهد ماند و مردم با حضور خود در انتخابات، پاسخ محکمی به این یاوهگوییهای ضدانقلاب داده و نشان خواهند داد که بین مردم و مسؤولین فاصله معناداری نیست و خروجی انتخابات هر شخصی که باشد، هیچ تأثیری در انزجار مردم از گروهک منافقین نخواهد داشت.